Utilisateur
روشن کردن
با نظم قرار دادن اشیاء در جایی
میمنت
رسم
نشانه
مجموعه ویژگی هایی که کسی یا چیزی با اون شناخته میشود
اگر دانه های گیاهی را در یک ظرف خیس کنیم، جوانه میزند و تبدیل به تعداد زیادی ساقه های سبز، نازک، و کوتاه میشوند که بهشون میگیم سبزه
لحظه آغاز سال جدید
قسمت هایی از کره زمین که انسان در وجود آمدن ان، دخالت نداشته است مثل کوه ها
پر
بی نظیر
قرار داشتن در جایی
جایی که میزان گودی ان کم باشد
نوشتن و نگه داشتن اطلاعات در جایی
قسمت هایی از دریا ها که جزء دریا های داخلی هیچ کشوری نباشد
اندوخته های ارزشمند هر کشوری مثل نفت
شاخه ای از دریا که بین دو خشکی واقع شده است و دو دریا رو به هم متصل میکند
محل توقف کشتی ها در بندر
واحد اندازه گیری که معادل ۱۰۰۰۰ متر مربع است
متراکم
بلوط نام درختی جنگلی است که چوب سختی دارد
صفت برای جایی که آب و هوای آن گرم است
مربوط به اداره
چیزی رو قانونی دونستن
مربوط به یک قوم خاص
خیمه
محدوده
گروهی بزرگ از افراد که باهم نسبت فامیلی دارند/قوم
صفت برای چیزهایی که به مردم یک کشور تعلق دارد یا مربوط است
وقتی گروهی به یه جایی کوچ میکنند، دسته جمعی به آنجا میروند و زندگی میکنند
گروهی از حیوانات که در کنار هم زندگی میکنند
دین برنامه ای کامل از باید و نباید های اخلاقی، عتقادی و رفتاری است که خداوند برای زندگی بهت انسان ها تعیین کرده و به وسیله پيامبران به آنها رسانده است
شاخه های متفاوت از یک دین که در بعضی جزئیات باهم فرق دارن