رها کردن
تیز / زیرک
حسود
تدبیر ، درایت ، کاردانی ، ملاحظه ، نزاکت
سوگند, پیمان، عهد، سوگندنامه، میثاق، یمین، سوگند خوردن / دشنام، فحش
خالی، بی متصدی، لاتصدی، اشغال نشده، بیکار
سختی ، محنت ، دشواری ، مشقت ، ذلت ، مشکلات
شجاع، دلیر، دلاور، عالی، زنباز، جنتلمن، متعارف و خوشزبان در پیش زنان
داده، اطلاعات، دادهها، سراغ، سوابق، مفروضات، دانستهها
غیرعادی، نامتعارف، عادت نداشتن
عزب ، مرد بی زن / زن بی شوهر، کارشناس، لیسانسه،
واجد شرایط شدن، صلاحیت لازم را بابت موضوعی داشتن، صلاحیت داشتن، توصیف کردن، تعیین کردن، از بدی چیزی کاستن، سدرت را توصیف کردن، کنترل کردن،